دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 29 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 17 |
مقاله آنیتا گونزالز و حکایتهای ناگفته از سالهای آخر زندگی Jelly Rpll Morton در 17 صفحه ورد قابل ویرایش
آنیتا گونزالز و حکایت ناگفته از سالهای آخر زندگی Jelly Roll Morton
جزئیات زیر که بصورت خط برجسته نشان داده شده است در گواهی فوت شمارهی 9682 در مرکز کالیفرنیا درج شده است.
این جزئیات واقعیات برهنهای (آشکاری) را از زندگی … Ferdinand Morton که به نام delly Roll بیشتر شناخته شده است بیان میکند. او یکی از برجستهترین شخصیتهایی است که تاریخ موسیقی آمریکا از او یاد میکند.
در واقع جزئیات درج شده در گواهی فوت او بیانگر هیچ یک از آخرین دستآوردهای او که به فرهنگ ملی ما پیشکش شده است، از قبیل صدها قطعهی تصنیفی او، سبک پیانو نوازی که او پیشگام آن بوده است و حتی دلایلی که او را در نزد موزیسینهای برجسته محبوب کرده است، نمیباشد.
حتی این گواهی فوت اطلاعات نادرستی از بیوگرافی او بیان میکند. در واقع تاریخ تولد حقیقی Morton 20 اکتبر 1890 بوده و نام حقیقی پدرش Edward. J Lamothe بوده و در واقع Edward Morton پدر خواندهی او محسوب میشده.
آخرین نام درج شده در گواهی فوت به شخص خاصی نسبت داده نمیشود اما در واقع Anita Gonzales الهامدهندهی حداقل 2 مورد از ساختههای Morton بوده است. معدن شیرین (Sweet Anita mine) Anita
تانگوی مشکل Morton به نام Mama, Nita
آنیتا خواهر یکی از نوازندگان پیشگام که هم پیانیست، کلارنیست و درامیست بوده، به نام Oliver- Dink- Johnson نسبت داده میشود. او از زنان زیبای کریولیه بود که ارتباط او با Morten به سالها قبل (احتمالاً به ابتدای قرن 20)- قبل از ترک مورتون از New orleans برمیگردد. آنیتا نیز نقش تأثیرگذاری را در زندگی Morton jazz در کالیفرنیا بعد از جنگ جهانی اول بازی کرد البته آنیتا تنها براساس شواهد مدت اندکی را در آخرین روزهای زندگی Morton با او به سر برده و جزو آخرین افرادی بود که Morton را زنده دیده بود. البته آنیتا در تاریخ به عنوان همسر او معرفی میشود اما در حقیقت هیچگاه مدرک ثبت شدهای بر این موضوع صحت نمیگذارد.
اکثر طرفداران جاز با داستان پیروزی Morton در این سبک آشنایند.
او شهرت و ثروت خود را از رهبری در گروه مشهور Red Hot peppers که در واقع مهیجترین گروه موسیقی در تاریخ موسیقی new orleans بوده مدیون است. Morton هیچگاه شخص شکسته نفسی نبود، او با 1000 دلار در کیف پوش و در هر جیبش مقداری الماس مغرورانه و مدعی این بود که سبک جاز ساخته اوست که این ادعا عادلانه صحیح است. کارت ویزیت او همواره معرفیگر او به این گونه بود:
که مبدع سبکهای جاز و استومپ- Jelly Roll Morton هنرمند شمارهی یک در ضبطهای ویکتور، نویسندهی عالیترین ملودیهای دنیا.
در طی سال 1920 Morton توانست به موفقیتهای بیوقفهای دست پیدا کند اما این موفقیتها در زمانهایی همانطور که با سرعت حاصل میشدند با سرعت نیز به شکست منجر میشدند در سال 1930 دوران جاز تقریباً به دوران نهایی و انتهایی خود نزدیک میشد. ویکتور دیگر قرارداد ضبط Morton را تمدید نکرد و برای اجراهای گروه Red hot peppers همدیگر بلیطهای آن چنانی رزرو و نمیشد در آن زمان بود که این دوران به طور کامل پایان یافت و مکتب جاز کاملاً بسته شد. جاز نوازان بسیاری برای بر سر مقدار دلارهای موجود که مصادف با سقوط جدی اقتصادی آمریکا (Depresion) بود رقابت و مبارزهی شدیدی با یکدیگر مینمودند. این وضعیت به جایی رسید که Morton با آخرین الماس نیم قراتی خود که در یکی از دندانهای جلوییاش کار گذاشته بود تنها ماند.
در آن سال او مجبور شد تا تحقیر پیانو نوازی در یکی از شرکتهای ضبط نامطرح و محقر به نام wingy manone را تحمل کند. از کارهای این دوران او تکنوازی پیانو روی قطعه شعر never had no loving که مورد مقبول واقع نشده بود. شرکت wingy در مطرح کردن نام morton، به همانگونهای که خرسندانه نامهای آرتی شاو، بودی فریمن و جان کیربی را مطرح مینمود، کوتاهی میکرد.
شرکت کلمبیا زیرکانه ضبطهای او را تا 20 سال بعد زمانی که این رکوردها به عنوان ادیسیون مخصوص برای کولکسیونرها در نظر گرفته شدند پذیرا نبود. حال مکتب swing craze بود که به دوران طلایی مورتون فصل پایانی و مؤخره اضافه مینمود.
نام مورتون کوچک و ریز زیر نوشتههای قطعات روی میلیونها رکورد (صفحه) نوشته میشد. اما عموم مردم به اعتبارات آهنگساز توجهی نمینمودند. مورتون هیچگاه جبران حقیقی برای عمدهفروشی آهنگهایش را، بعلت بیتوافقی بین او و انتشاراتش و محدودیتهای ضبطی که برای او توسط سازمان ASCAP ایجاد شده بود، کسب نکرد.
مورتون میدانست که او بوده که در ایجاد «گروه بزرگ صدا» کمک نموده ولی هیچگاه به چنین اعتباری دست پیدا نکرد. ناامیدانه و تلخوار حتی با کاهش شرایط سلامتیاش او موفق شد که در سال 1938 به مدت اندکی دوباره به سطح بیاید و توانست برای برخی از مریدان وفادارش در مسافرخانهای به نام Jungle که کلوب شلوغی بود بر بالای یک رستوران همبرگفروشی در واشنگتون نوازندگی نماید.
شرکت Library of congress باعث شد تا او از مشارکت شرکت ویکتور در سال 1939 صرفنظر کرد و به یک مشهوریت کوتاهمدت دوبارهای دست پیدا کند در این حین شرکت General Recard نیز محتاطانه بسیاری از تکنوازیهای مورتون را روانهی بازار نمود اما بعلت رکود بازار و جفت شدن این روند با نارضایتی و ناپذیرا بودن عموم مردم از آثار، موفقیتهای او رو به محو شدن میرفت. در سال 1945 که هنوز موسیقی در ذهن تولیدکنندهی او حیات داشت، تصمیم گرفت به لوسآنجلس تغییر مکان دهد زیرا تصور مینمود که میتواند سلامتی و جوانی شغلش را در آنجا بازیابد. این تغییر مکان با نوشتههای آلن لومکس بصورت زیر همراه شد:
آقای جلیرول: جلیرول بدشانس از دیار New orleans Creole و مبدع جاز.
مورتون سفرش را با ماشین Lincole فرسودهاش که با زنجیری کادیلاکش را میکشید در پیش گرفت. در بین مسیر مجبور شد به علت بارش سنگین برف ماشین Lincolnاش را در ایداهو بگذارد و با کادیلاکش که با انبوهی از البسه و کتاب پر شده بود به راه ادامه دهد.
(مفهومی) نواخته میشد.
بسیار باعث تأسف است وقتی میشنویم که مورتون آخرین روزهایش را با سختی و غمناکی پشت سر گذاشته بود. او همواره سعی در بیرون کشیدن خود از شرایط تاریکی شهرت میکرد و از دستیابی به جایگاه واقعی خود در تاریخ مؤثرترین موسیقیدانان ملی از هیچ تلاشی فروگذار نبود. او مردی بود که خود را پایهگذار سبک جاز میدانست اما به سادگی از ذهنها محو شد.
زمانی که او را در قبرستان کالوری در شرق لوسآنجلس دفن میکردند تنها نگین دندانش که الماس نیم قراتی بود، دیگر دیده نمیشد. افرادی که بدن او را با احترام حمل مینمودند کسانی جز اعضای گروه او نبودند و تنها مرد سفید پوستی که در مراسم عزاداری او در کلیسای کاتولیک حضور داشت، دیوید استارت از گروه شرکت ضبط مردان جاز بود. 2 تن از رهبران سیاهپوست پیشکسوت زمان او به نامهای لینگتون و لاسن فورد در چنین مراسم عزاداری مهمی غایب بودند. زیرا لینگتون درگیری با کار موزیکال تأثری خود بود و لانس فورد نیز در کاسا مانانا به همراه گروهش اجرا داشت.
قبر مورتون در قسمت سراشیبی چمنزار قبرستان قرار دارد و برای مدتی طولانی بینشان و بیتوجه از ذهن دنیای موسیقی در انزوا قرار گرفت 9 سال بعد تقریباً قبر از رویش علفهای هرز کاملاً پوشیده شده بود. زیرا مبلغی به قبرستان برای نگهداری از قبر داده نمیشد.
در اوایل سال 1940 اعضای گروه «اجتماع جاز» تصمیم به جمعآوری پول برای سفارش سنگ قبری مرمرین و مبلغی نیز برای نگهداری قبر، در نظر گرفتند. به این منظور تأتر مینارد در بلوار واشنگتون در 30 سپتامبر 1950 برای اجرای کنسرت خیریه رزرو شد.
از خوانندگان بلوز مانند مونه مور داوطلب برای اجرای کنسرت شد. آلبرت نیکلاس، زوتی سینگلتون و جو سولیوان نیز شرکت کردند. جانی لوکاس جوان- نوازندهی ترومپت همچنین اعلام هر گونه خدمتی در این زمینه نمود. برای اطمینان از جمعآوری حداقل 60 سنت بلیط ورودی گروه تیل گیت را که برندهی شرکت ضبط چنجر بودند را دعوت به همکاری کردند.
من به همراه باب کریستی که مدیر و معاون SCHJS- برنامهای رادیویی که هفتهای اجرا میشد- بودیم از این فرصت استفاده کرده و کنسرتی را که پیش رو داشتیم را تبلیغ کردیم. در ابتدا فروش بلیطها به کندی پیش میرفت اما در اواسط سپتامبر میدانستیم که سالنی پر خواهیم داشت.
آن زمان بود که آنیتا گونزالز وارد صحنه شد. مدیر مرکز رادیو، تلفنی از خانمی دریافت کرد که خود را همسر مورتون معرفی میکرد و خواستار این بود که دلیل جمعآوری پول برای قبر همسرش را بداند. و از این امر اظهار تأسف و ناراحتی نمود و خواستار قطع چنین برنامهای شد.
گواهی فوت
نام کامل: فردنیاند مورتون
تاریخ مرگ: 10 ژولای 1941
محل مرگ: لسآنجلس
دلیل مرگ: انقباض ماهیچهی قلبی (سکته)
محل تولد: نیو اورلانز (لوئیزانا)
تاریخ تولد: 20 ستپامبر 1889
شغل: موسیقیدان
محل کار (استخدام): شرکت ویکتور
نام پدر: ادوارد مورتون
نام میانی (دوشیزگی) مادر: لویس مونه
همسر: آنیتا مورتون
دسته بندی | عمران |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 123 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
مقاله انواع سقفها در 21 صفحه ورد قابل ویرایش
سقفها
سقفها به قسمتی از ساختمان اطلاق می شود که برای پوشش و تقسیم طبقات ساختمان از هم ساخته می شود و در صورتیکه حد فاصل بین ساختمان و هوا باشد آنرا بام نامند.
سقفها را بطور کلی به سه دسته بشرح زیر تقسیم می کنند.
1) سقفهای مستوی یا مسطح .
2) سقفهای شیب دار.
3) سقفهای کاذب.
سقفهای مسطح یا مستوی
این سقفها را بر حسب نوع مصالح مصرفی بشرح زیر تقسیم می نمایند.
الف) سقفهای مستوی چوبی
ب) سقفهای مستوی آجری
ج)سقفها مستوی بتنی
الف) سقفهای مستوی چوبی
سقفهای مسطح چوبی را بیشتر در ساختمانهای چوبی یا توده ای که نیروها بوسیله دیوارها به پی و زمین منتقل می شوندو همچنین در نقاطی که چوب ارزان و فراوان است ساخته می شود.
پس از ساختن دیوارها که غالبا از آجر یا سنگ و گاهی از خشت خام است ،سقف را به کمک تیرهای چوبی گرد که دو سر آنها به فواصل معین بر روی دیوار قرار گرفته و روی آنها تخته کوبی می کنند ، می سازند.
نوع بهتر سقفهای فوق به این ترتیب است که پس از تیر ریزی روی آنها را با تخته های نسبتا منظم و درز بندی شده پوشانده و سپس یک لایه حصیر یا نی بافته شده روی آنها می کشند و سپس کف سازی می کنند .
گاهی اگر تخته های پوشش قطور و نسبتا طولانی باشند و دقت کافی در نصب آنها بعمل آمده باشد همان را بعنوان سقف و کف استفاده می کنند.
سقفهای مستوی آجری
ساده ترین سقفهای مستوی آجری سقف ضربی معمولی است که به کمک تیرآهن پوشش که بر حسب دهانه و بارهای وارده و هم چنین فاصله آنها از یکدیگر محاسبه می شوند روی دیوارهای طرفین و یا به تیرآهنهای قویتر، که پل نامیده می شوند ، اتصال و نصب میکنند. سپس بین انها را با طاق های ضربی آجری می پوشانند. فاصله تیرآهن ها را بین 80 تا 120 سانتیمتر میگیرند(معمولا یک متر )
در ساختن سقفهای فولادی آجری نکات زیر را باید در نظر گرفت:
1)ضد زنگ نمودن تیرآهن های پوششی
2) قرار دادن زیر سری برای تیرآهن ها
3)نصب میل مهار
4) آماده کردن سقف برای کف سازی
5) نصب توری فلزی
سقفهای آجری مستوی توخالی با تیرآهن
گاهی بجای طاق ضربی معمولی از بلوکهای آجری توخالی که به اشکال مختلف ساخته می شوند، استفاده می کنند و به کمک آجرهای تو خالی فاصله بین تیرآهنها را پوشش می نمایند.
اگر تیرآهن های سقف کوچک و بین نمره های 12 تا 16 باشد از آجرهای مخصوص که در لبه های بالهای تیرآهنها قرار می گیرند استفاده می کنند. آجرهای مجوف را طوری می سازند که اطراف بال تیرآهنها را در زیر سقف بپوشانند. تا اندود سقف روی یک جنس قرار گرفته و از ترکها مویی ناشی از غیر هم جنس بودن سقف جلوگیری شود. این گونه سقفها علاوه بر سبکی زیاد و سرعت عمل فوق العاده ساخت ، در مقابل انتقال صوت و حرارت به مراتب مقاوم تر از سقفهای آجری توپر معمولی می باشند و بعلاوه میتوان روی آنها را بلافاصله کف سازی کرد.
سقفهای آجری بدون کمک تیرآهن (سقفهای سفالی )
1) سقفهای سفالی بدون تیرچه های پیش ساخته شده.
این سقفها را به کمک بلوکهای آجری توخالی نسبتا بزرگ و با استفاده از میلگرد و بتن می سازند. اگر سقف مستقیما روی دیوار آجری حمال قرار گیرد بتن ریزی را طوری انجام می دهند که روی دیوار شنازی ادامه داشته باشند.
2) سقفهای سفالی با تیرچه های پیش ساخته
تیرچه های پیش ساخته ممکن است بصورت تمام فولادی ، تمام بتن مسلح (پیش تنیده و یا ساده ) و یا قالبهای سفالی ساخته شوند.
تیرچه های تمام فولادی از قطعات نبشی ، تسمه و یا ورق خم شده نهیه می شوند. تیرچه های فنری راکه معمولا از ورق خم شده تهیه می کنند از دو قسمت فوقانی و تحتانی تشکیل می گردد. اتصال دو قسمت فوقانی و تحتانی با تسمه و یا از خم کردن تیرچه های تمام بتن مسلح را ممکن است ساده و یا بصورت پیش فشرده تهیه کنند. تیرچه های تمام بتن مسلح ساده از تن و میلگرد می سازند. این تیرچه ها از میلگرد خرپایی شکل، و یا در پاره ای موارد از ورق فلزی ، که در بالا و قسمت تحتانی محکم شده است ساخته میشوند.
تیرچه های تمام بتن مسلح پیش فشرده را معمولا از میلگردهای مخصوص با مقاومت زیاد ( در حدود 17500 کیلوگرم بر سانتیمتر مربع ) که در قسمت تحتانی تیرچه قرار داده و می تنند ساخته می شوند. هدف اصلی از پیش فشرده کردن ازدیاد مقاومت کششی بتن و در نتیجه تقلیل ابعاد تیرچه ها و کاهش هزینه است.
تیرچه های با فالبهای سفالی ، که معمولترین نوع از انواع تیرچه های پیش ساخته در ایران است را از بتن و میلگردهایی، که معمولا آجدارند، و یا استفاده از قالبهای سفالی می سازند.
3) استقرار تیرچه ها در محل و نصب بلوکها
پس از انجام زیر سازی و قالبهای لازم تیرچه های حمل شده به کارگاه را بر حسب مورد با دست، قرقره و یا بالابرهای مکانیکی بر روی کار حمل کرده و در محل خود قرار می دهند. تنظیم فاصله تیرچه ها از هم معمولا به کمک بلوک صورت میگیرد. از جوش سر میلگردهای تیرچه ها به تیرآهن های سقف بایر خودداری نمود.
4) تعبین کلاف بتنی
اگر دهانه تیرچه ا چهار متر کمتر باشد احتیاجی به تعبیه کلاف بتنی نیست ولی دهانه های بیش از چهار متر نیاز به کلاف بتنی دارند. برای دهان های بیش از 6 متر دو کلاف عرضی با تقسیمات مساوی نسبت به دهانه باد در نظر گرفته شود. آرماتورهای داخل کلاف بتنی باید حتی المقدور در ناحیه کششی سعنی روی تیرچه ها قرار داد و آنها را به میلگردهای خارجی تیرچه ها وصل نمود.
نصب میلگردها حرارتی
نصب میلگردهای حرارتی ک معمولا از نمره 6 انتخاب می شود آخرین مرحله آماده ساختن سقف قبل از بتن ریزی است در صورتی که آرماتور بالایی تیرچه ها بالاتر و یا همسطح بلوکها باشد میلگردهای حرارتی تنها در جهت عمود بر تیرچه ها قرار می دهند که فاصله آنها از هم نباید بیش از 30 سانتیمتر باشد. فاصله میلگردهای حرارتی از بلوکها تقریبا نصف ضخامت بتن سقف است. منظور اصلی از نصب میلگردهای حرارتی تقسیم فشارو جلوگیری از ترک خوردن مطح بتن سقف در اثر تغییر حجم ناشی از تغییر درجه حرارت و عوامل دیگر است.
سقف کاذب در ساختمانهای بتنی-
در ساختمانهای بتنی موقع قالب بندیدر فاصله ها معین قالب را سوراخ و میله های آهنی به قطر بین 6 تا 10 میلیمتر از سوراخهای تخته ها عبور داده و آنها را به قسمت های آهن بندی بتن بسته یا جوش میدهند و بتن ریزی مینمایند. در موقعیکه بتن خودگیری خود را انجام داد و قالب ها را باز نمودند، میله های مذکور به سقف بطور عمودی آویزان میباشد که بعدا به اندازه دلخواه زیر آن را بوسیله میله آهن یاتخته بندی به یک سطح صاف درآورده، و روی آن را با رابیتز یا نی های بافته شده و یا یونولیت و صفحات ضد صوت یا با یونولیت و صفحات ضد صوت یا با کانتکس سقف سازی مینمایند. فاصله بین سقف کاذب و سقف اصلی که یک فضای آزاد میباشد بیشتر برای محل کانال های تهویه و محل لوله های آب و فاضلاب استفاده میشود.
در بعضی مواقع که بخواهند عایق ضخیم تری داشته باشند از کانتکس ( نی فشرده شده بوسیله دستگاههای مخصوص ) استفاده میکنند برای نصب کانتکس اول آهن سپری را بفاصله معین یعنی اندازه پهنای کانتکس دردیوار نصب و سپس ورقهای کانتکس را روی آن قرار داده و با سیم های نازک محکم می بندند و روی آن را اندود گچ و خاک و سفید کاری می کنند. این نوع سقف سازی را بجای توفال میتوان از آن استفاده کرد. در ساختمانهای قدیم و یا ساختمانهائی که با شیروانه ساخته میشود زیر تیرها را با تخته هائی که بنام توفال میباشد توفال کوبی میکنند.( توفال را از چوبهای گرد میسازند. چوبهای گرد را با اندازه 40 تا 50 سانتیمتر بریده و با تیشه نجاری آن را از راه طول به ورقه های نازکی می شکافند، یعنی باریکه هائی در می آورند که قد آن 40 تا 50 سانتیمتر و عرض آن در حدود 6 الی 7 سانتیمتر و ضخامت آن 10 تا 15 میلیمتر می باشد. دو سرتوفال را از عرض و ضخامت با تیشه نجاری تراشیده ترز و نازک میکنند تا سر توفالها بطور چپ و راست براحتی پهلوی یکدیگر قرار گرفته و با میخهای سنجاقی آنرا به سقف می کوبند.
توفال اگر با اره نجاری بریده شود بشکل تخته میباشد و ملاط روی تخته نمی چسبد اگر هم بچسبد موقتی و پس از خشک شدن میریزد. ولی توفالی که با تیشه نجاری لایه مسکنند چون ناصافی دارد و در ضمن بدنه چوب در موفع لایه شدن ریش ریش می شود سطح ناصاف چوب براحتی به ملاط چسبیده و پس از خشک شدن محکمتر می شود.
فاصله بین توفال ها به طور تقریب 1 تا 2 سانتیمتر می باشد علت فاصله این است که ملاطی به راحتی از میان توفال عبور کرده و قسمتی از ملاط به پشت توفال برسد و گسترش پیدا کند و عمل بندو بست ملاط را به صورت قلاب حفظ نماید.
استفاده از نی بافته
نی را به چند طریق به یکدیگر متصل می کنند. گاهینی ها را دوبه دو (نی گرد ) پهلوئی یکدیگر قرار میدهند و با سیم های نازک می بافند و گاهی تک تک این گونه بافت نی ملاط را بخود جذب نکرده و بسختی نگه میدارد و کار را مشکل مینماد.
برای کار بهتر نی را از طریق بدو نیم مساوی تقسیم کرده و نصفه ها را به یکدیگر متصل میکنند. شکستگی نی ها را به طرف پائین محلی که باید اندود کاری شود نصب و روی آنرا با ملاط پر می کنند. نصفه های نی را برای نگهداری ملاط بسیار مناسب بوده و بهتر از نی گرد ملاط را بخود نگه میدارد.
سقف کاذب در پوشش های تیرآهن و غیره
همانطور که در بالا گفته شد میله های گرد از سقف به طور عمودی آویزان و به فاصله های معین به تیرآهن و یا سقف های دیگر از نصب نموده عمل پوشش را به هر طریق باشد انجام میگیرد. پس از نصب کانال و وسائل مورد احتیاج که باید در پشت سقف کاذب نصب گردد انجام پذیزفت سقف کاذب را شروع و به اتمام میرساند.
دسته بندی | الکترونیک و مخابرات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1904 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
مقاله اندازهگیری الکتریکی در 29 صفحه ورد قابل ویرایش
کنتورهای همگام و همزمان
ساختن کنتور ناهمگام یا ضربه ای (ripple) ، بسیار ساده است، اما به خاطر کار بسیار بالا، محدودیتی در این مورد وجود دارد. این نقطه ضعف، در کنتورهای همگام با راه اندازی مدار دو ضربه ای هماهنگ با ساعت برطرف شده است. لذا دراین کنتور زمان قرار دادن مدار، برابر است با زمان تأخیر انتشار یک مدار دو ضربه ای یک طرفه زمانیکه این کنتور هر مدار دو ضربه ای، همزمان و هماهنگ با ساعت قرار داده شود آن کنتور همگام یا همزمان نامیده می شود.
نمودار مدار کنتور همگام 3 ضربه ای در شکل نشان داده می شود. در این کنتور دو دریچة AND با سه مدار دو ضربه ای T مورد استفاده قرار می گیرد. کلیة مدارهای دو ضربه ای، توسط سیگنال ساعت C به قرار داده می شود. پایانه ورودی T مداد دو ضربه ای A ، با سیگنال سطح بالا تکلمیل می شود، لذا مدار دو ضربه ای A به انتهای هر ضربه (پالس) متصل می شود. ورودی T مدار دو ضربه ای A بالاست و تنها در این مدت، مدار دو ضربه این B متصل می شود. مدار دو ضربه ای C به با دریچه AZ AND تأمین می شود. دریچه AZ AND تنها در زمانیکه خروجی های مدار دو ضربه ای B و دریچه A AND بالا باشند، روشن می شود و تنها در طول این مدت مدار دو ضربه ای C متصل می گردد.
شکل : نمودار مدار کنتور همگام 3 ضربه ای
در ابتدا کلیه مدارهای دو ضربه ای، در صفر تنظیم می شوند، بنابراین خروجی ها عبارتند از: QC QB QA = 000 اما تنها در پایان اولین ضربه ای ادواری مدار دو ضربه ای A متصل می شود وخروجی QA از 0 منطقی با 1 منطقی تغییر میکند و همچنین دریچه AI AND را نیز روشن میکند. این امر هیچ تغییری در وضعیت خروجی مدار دو ضربه ای B و مدار دو ضربه ای C ایجاد نمی کند، زیرا ترمینال های ورودی T مدارها دو ضربه ای C,B قبل از رسیدن اولین ضربه ای ادواری در logic 0 منطقی بودند. بنابر این QC QB QA ، 001 می شود، البته پایان اولین ضربه ادواری ترمینال های ورودی T مدارهای دو ضربه ای B,A در ligic 1 هستند. البته قبل از رسیدن دومین ضربة ادواری بنابراین آنها فقط در پایان دومین ضربه ادواری متصل می شوند. لذا دریچه A1 AND خاموش می شود و دریچه AZ خاموش میماند. بنابراین در انتهای دومین دومین ضربه ادواری، خروجی QC QB QA 010 می شود. تنها در پایان سومین ضربة ادواری، مدار و ضربه ای A متصل می شود و خروجی آن به logic 1 تغییر می یابد. آن، دریچه A1 AND را روشن میکند و همچنین AZ AND نیز روشن می شود زیرا حالا ورودی دریچة AZ AND بالا هستند. لذا فقط در پایان ضربة سوم خروجی=011 QC QB QA تنها در پایان چهارمین ضربة ادواری، ورودیهای T کلیة مدارهای دو ضربه ای بالاست بنابراین کلیه مدارهای دو ضربه ای، متصل هستند و خروجی QC QB QA از 011 به 100 تغییر میکند و همچنین هر دو دریچة A2 , A1 AND را خاموش میکند. تنها در پایان پنجمین ضربة ادواری، مدار دو ضربه ای A متصل می شود و خروجی QC QB QA ، 101 می شود. این پروسه با هر ضربه ادواری جدید، طبق جدول ادامه می یابد. درست در پایان ضربة هفتم، خروجی هر مدار دو ضربه ای در logic 1 است و درست در پایان ضربة هشتم کلیه مدارهای دو ضربه ای مجدداً تنظیم می شوند و خروجی QC QB QA ، 000 می شود این چرخه مجدداً تکرار می گردد.
نکته شایان ذکر در این مدار این است ه درست در پایان هشتمین ضربة ادواری، کلیة مدارهای دو ضربه ای در یک زمان تنظیم مجدد می شوند و لذا نصب کنتور برابر است با زمان تأخیر انتشار هر مدار دو ضربه ای. این امر نشان میدهد که کنتور همگام می تواند با سیگنال ادواری فرکانس بالاتر عمل کند و راه اندازی شود.
برخی تفاوتهای جزئی در زمان تأخیر انتشار مدارهای دو ضربه ای و تأخیر ایجاد شده توسط دریچه های AND مورد استفاده در مدار ممکن است،موجب انحراف از همگامی شود، اما این انحراف آنقدر اندک و جزئی است که می توان آنرا نادیده گرفت. در این کنتور، دریچه های AND بر خلاف کنتور ناهمگام مورد استفاده قرار می گیرند، لذا می توان گفت که افزایش سرعت با افزایش هزینة سخت افزار حاصل می گردد.
در کنترهای ناهمگام، در زمان رمز گشایی دریچه ها، از آنها استفاده میشود، به تأخیر زمانی بین سیگنال ادواری و خروجی، سیگنال های QAبین خروجی QA و خروجی QB و بین خروجی QB و خروجی QC ممکن است در خروجی رمز گشایی دریچه های نقایص جزئی را ایجاد سازد، این نقایص و عیوب جزئی، در خروجی رمز گشایی دریچه ها و تنها به مدت چند نانو ثانیه می شوند و حتی نمی توانند روی اسیلوسکوپ دیده شوند. زمانیکه کنتور تنها برای شمارش ضربات مورد استفاده قرار می گیرد، این نقایص جزئی هیچ مسئله و مشکلی ایجاد نمی کنند، اما زمانیکه رمز گشایی دریچه ها برای حرکت دادن مدارهای منطقی دیگر به کار رود این نقایص ممکن است بواسطه واکنش سریع دستگاه های TTL مورد استفاده در مدارهای منطقی، نتایج نادرستی را ایجاد سازند.
این مسئله نقایص جزئی در کنتور همگام بر طرف شده اند، زیرا در این کنتور کلیة مدارهای دو ضربه ای دریک زمان و هماهنگ با ساعت نصب می شوند و لذا هیچ تأخیر زمانی بین سیگنال های خروجی QC QB QA وجود ندارد.
کنتورها یا شمارنده های حلقه ای
در این کنتور، همانطور که از نامشان پیداست، خروجی Q مدار دو ضربه ای و ورودی D مدار دو ضربه ای ردیفی، به طریقی متصل می شود که به شکل یک حلقه به نظر می رسد. نمودار مداری یک کنتور حلقه ای در شکل نشان داده می شود. برای آغاز به کنتور حلقه ای، سیگنال Reset برای کنتور به کار می رود که مدار دو ضربه ای A را از پیش تنظیم میکند و مدارهای دو ضربه ای دیگر مجدداً تنظیم میکند. حالا خروجی مدار دو ضربه ای برای QA بالاست و خروجی های دیگر، پائین هستند، لذا خروجی 0001 = QC QB QA QD حالا قبل از رسیدن ضربة ادواری اول تنها ورودی مدار دو ضربه ای B ، یعنی DB بالاست و کلیة ورودیهای دیگر، پائین هستند. در طول انتقال اولین ضربة ادواری، کلیة سیگنالهای ورودی مدارهای دو ضربه ای به خروجی هایشان منتقل می شوند، لذا خروجی QC QB QA QD ، 0010 می شود، طول انتقال دومین ضربة ادواری، مجدداً کلیه سیگنالهای ورودی مدارهای دو ضربه ای به خروجی هایشان منتقل می شوند، لذا خروجی QC QB QA QD ،0100 می شود، این امر در مورد ضربة ادواری بعدی ادامه می یابد و سیگنال ضربة بالا، از اولین مدار دو ضربه ای به آخرین مدار دو ضربه ای و از آخرین مدار دو ضربه ای به اولین مدار دو ضربه ای و مجدداً به آخرین مدار دو ضربه ای حرکت میکند.
(طبق Truth Table در مورد کنترل حلقه ای).
سری CMOS
1- سری 14000/4000: سری CMOS 4000 ارائه شده توسط CRA و سری COME 4000 ارائه شده توسط Motorola اولین سریهای CMOS بودند در حال حاضر سری 4000 با علامت A 4000 به نام سری معمولی (Convrntional) ارائه می شود. و سری B 4000 با تغییرات پیشرفته نیرو وجود دارد که دارای قابلیتهای جریان خروجی بالاتر بوده و دستگاه نوع buffered نامیده می شود. این سریها، موارد استفاده گسترده ای داشته و دارای کاربردهای بسیاری هستند که در سریهای دیگر قابل دسترس نیستند. نقطه ضعف اصلی این سریها این است که در آنها پین به پین و کاربرد به کابرد سازگار با دستگاههای TTL وجود ندارد.
2- سری C 74: این سری توسط National Semi – Conductor Coporation ارائه شد و پین به پین و کاربرد به کاربرد (تابع به تابع) سازگار با دستگاههای TTL دارای مشابه می باشد. لذا این مورد جایگزین دستگاههای TTL با دستگاههای CMOS معادل را امکانپذیر می سازد. ویژگیهای عملکرد این سری، مثل ویژگیهای سری 4000 می باشد.
3- سری C 54: این سری به سری C 74 شباهت دارد با این استثنا که این دستگاهها می توانند در دماهای بسیاری به کار می روند. این سری معولاً بواسطه هزینه بالاتر به مقاصد بازرگانی مورد استفاده قرار نمی گیرد. این دستگاهها معمولاً دارای کاربردهای نظامی و فضایی هستند.
4- سری HC74 : این سری، شکل پیشرفتة سری C 74 می باشد. زمان تأخیر انتشار این سری در مقایسه با سری C 74 کمتر است، از اینرو این سری می تواند در مورد فرکانس بالاتر مورد استفاده قرار گیرد. سرعت این سری با سرعت سیری LSTTL 74 سازگار است. مزیت دیگر این است که دارای قابلیت جریان خروجی بالاتری می باشد.
5- سری HCT 74: این سری نیز یک سری CMOS سرعت بالاست – تفاوت عمده میان این سری و سری HC74 این است که این سری دارای ولتاژ سازگار با دستگاههای TTL می باشد. لذا این دستگاهها می توانند مستقماً توسط دستگاههای TTL راه اندازی شود.
ویژگیهای سری CMOS
برخی از ویژگیهای عملکردی و عملیاتی سری CMOS به شرح زیر می باشند:
1- ولتاژ منبع : سری 4000 و سری C74 با منبع نیروی 3 تا 15 ولت، و سری
HC 74 و HCT74 با منبع 2 تا 6 ولت عمل میکنند.
زمانیکه سری TTL , CMOS با هم مورد استفاده قرار می گیرند، معمولاً ولتاژ منبع، 5 ولت است، طوریکه یک منبع نیرو می تواند برای هر دو نوع دستگاه به کار رود.
2- گسترة گرما : سری C 74 در دمای محیط با گستره ای از تا به خوبی کار میکنند و این امر برای اغلب کاربردهای بازرگانی مناسب است. اما سری می توانند در دمایی با گستره ای از تا عمل کنند.
3- مصرف (اتلاف) نیرو: زمانیکه مدار منطقی CMOS در وضعیت ثابتی باشد، مصرف نیرو در این سری، بسیار کم است، التبه در زمانیکه در هر یک از وضعیتهای خروجی دریچه، مقاومت بالا بین زمین و منبع موجود باشد. لذا مصرف نیروی CMOS تنها NW 5/2 در هر دریچه است. بهمین دلیل CMOS بسیار کاربرد دراد. زمانیکه یک خروجی CMOS از وضعیت پائین به وضعیت بالا یا بالعکس تغییر میکنند مصرف نیروی میانگین افزایش می یابد، ضمن اینکه در طول انتقال بین دو وضعیت، هر دو MOSFET در یک دورة کوتاه جریان می یابند و این امر Spike (سیگنال الکتریکی گذرا) جریان منبع ایجاد میکند. در طول این انتقال یک جریان متغییر، ظرفیت باری را تأمین میکند که متشکل از ظرفیت ورودی مرکب هر یک از بارهای حرکت داده شده و ظرفیت خروجی خود دستگاه می باشد. بدیهی است ضمن اینکه فرکانس راه اندازی افزایش می یابد، در هر ثانیه، Spike های جریان بیشتری وجود خواهد داشت. لذا جریان میانگین حاصل از منبع نیرو افزایش می یابد. یک دریچه CMOS NAND همیشه نیروی nw10 را با جریان بیرون می کشد (draw) و نیروی mw 1/0 را در زمانی draw میکند که در فرکانس KH2100 عمل میکند. بنابراین CMOS در فرکانس بالاتر، برخی از مزایایش بر TTL را از دست میدهد.
4- زمان تأخیر انتشار: یک دریچه CMOS استاندارد، دارای زمان تأخیر اتنشار تقریباً 25 تا 100 نانو ثانیه بسته به ولتاژ عملیاتی و عوامل دیگر می باشد. دریچه NAND سری 4000 دارای سازمان تأخیر انتشار ns 50 در =VDD 5 ولت و ns 25در 107 VDD = می باشد. این امر نشان میدهد که VDD باید جهت عمل در فرکانس بالاتر، حتی الامکان بالا باشد اما این امر مصرف نیرو را در دستگاه افزایش خواهد داد.
دریچة NAND سری HCT74 یا HC74 دارای زمان تأخیر انتشار 8ns در 57 VDD= می باشد، که قابل مقایسه با سرعت سری LS74 است.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 36 |
مقاله آموزش پرورش در پرتو هوش هیجانی و کاربردهای آن در 36 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
زندگی کردن در جوامع نوین امروزی، مستلزم تمرکز بر اطلاعات، آگاهی ها و کسب مهارتهایی است که تا به حال کمتربه آنها توجه شده است، دانستنیها و مهارتهایی که شهروندان برای آنچه «یک زندگی خوب» یا «طرز خوب زیستن» در یک جامعه انسانی آزاد، نامیده می شود، بدان نیاز دارند. تا به حال تصور بر این است که نیل به مهارتهای اساسی زندگی و «زیستن به صورت مسالمتآمیز با دیگران» تنها با داشتن مهارتها و حالتهای ذهنی ناشی از «هوشبهر بالا» و کسب مهارتهای تحلیلی و جزئی نگر در طی سالهای تحصیل در مدارس و دانشگاه عاید می گردد.
اما با یک مرور مختصر بر روی تجارب آموزشی و کم و کیف یادگیریهایی که تا به حال آموزش و پرورش بر آنها صحه گذاشته است، در می یابیم که ما در گذشته تحت شرایط کاملاً متفاوتی آموزش دیده ایم و نمی توانیم ادعا نمائیم که این روشها و محتواها، بهترین شیوه ها و محتواهای آموزشی بوده اند و منجر به ایجاد یادگیری های اصیل و باثبات در ما گردیدهاند. از این رو لازم است تا تمام روشها و مواد آموزشی را با این واقعیت تلخ هماهنگ سازیم و برای در امان ماندن از پیامدهای هر چه نامطلوب تر آن، تدابیری بیندیشیم. این اظهارات به یک معنی میتواند توجه کارگزاران آموزش و پرورش را به این پیشنهاد جلب نماید که لازم است تمرکز و علاقه سنتی بر مهارتهای ذهنی- شناختی- همچون هوش بهر (IQ) جای خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارتهای عاطفی- اجتماعی و هوش بهر هیجانی (EIQ) بدهد و یا اگر نمیتواند این جایگزینی را به تصور اینکه ممکن است زیان و آسیب دیگری بر آن مترتب باشد، سرلوحه کار خود قرار دهد، لااقل پذیرفتن آموزههای هوش هیجانی و تزریق آنها به پیکره آموزش و پرورش میتواند روح تازهای به آن بدمد تا جایی که بتوان به خلإها و کمبودهای انسان امروز، که کیفیت زندگی او را به مخاطره انداخته است پاسخ داد. از این رو به نظر می رسد که برای اجتناب از پا نهادن در «منطقه خطر»، نه تنها به آموزش و پرورش مهارت هایی که برگیرنده مهارت های تحلیلی و جزئی نگر می باشند، بلکه به مهارت های کلی نگری از زمینه مباحثات و مبادلات اجتماعی، معاشرت های شخصی و انعطاف پذیر بودن که جملگی «قابلیت های هوش هیجانی» را نیز دربرمیگیرند، نیاز داریم. قابلیت هایی که با رشد آنها میتوان نیروهای برانگیزنده و راهبر را در جهت نیل به اهداف مثبت سوق داد.
تاریخچه
اگر چه در سالهای اخیر مفهوم هوش هیجانی به شدت موردتوجه واقع گردیده است اما این سازه، سازه ای نیست که یک دفعه به وجود آمده باشد. در دهة 1920 روانشناس مشهور، «ثرندایک» در بحث هوش، از هوشی نام میبرد به نام «هوش اجتماعی» که آن را «توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام اعمال مناسب در برقراری روابط بین شخصی» تعریف و آن را یکی از ابعاد هوش شخصی به حساب میآورد. (گلمن، 1995) در همین سالها، ژان پیاژه، (1975) اگرچه سرگرم مطالعه تحول شناخت است اما از توجه به عواطف به مثابه نیروی انگیزشی و پویشی در تحول شناخت غفلت نمی ورزد و با بیان اینکه شناخت و عاطفه دو جزء مستقل اما مکمل یکدیگرند نشان میدهد که به عنوان یک دانشمند بزرگ به نقش تأثیرگذار عواطف بر تحول اندیشه و شخصیت آدمی واقف است. جان دیوئی (1938) به صورت عمیق و گسترده در مورد ماهیت کلاس درس این گونه نتیجه گرفت که کلاس درس، جایی است که دانش آموزان در مورد مهارتها و حالتهای ذهنی موردنیاز جهت نیل به آن و شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال و تداوم آن موردنیاز است، اطلاعات و آگاهی هایی کسب میکنند. او در کتاب «چگونه فکر می کنیم» نشان میدهد که از مهارت هایی موردنیاز شهروندان برای زندگی کردن در یک جامعه باز به خوبی آگاه است.
در دهه، 1980، مقالات «رابرت استرنبرگ» و «هوارد گاردنر» علاقه به مطالعه هوش عاطفی- اجتماعی را دگربار احیاء میکنند. کارهای استرنبرگ نشان داد که مردم نسبت به «مهارت های اجتماعی» در افراد باهوش توجه خاصی دارند، همچنین بر ارزش هوش اجتماعی و تفاوت آن با توانایی های تحصیلی تأکید زیادی می ورزند.
سهم هوارد گاردنر (1993) با ابداع سازه «هوش چندگانه» در ارتقاء مفهوم هوش هیجانی اینست که او با طرح دو نوع هوش به نام های «هوش درون شخصی» و هوش بین شخصی5 به وضوح آنچه که امروز به نام هوش هیجانی شناخته می شود، را پی افکند. او هوش درون شخصی را به معنای توانایی آگاهی از خود و استفاده از خود و هوش بین شخصی را توانایی درک و فهم دیگران و اینکه با چه چیز و چگونه میتوان آنان را به فعالیت و همکاری برانگیخت، تعریف میکند. (گاردنر، 1993، نقل از کیاروچی و دیگران، 2002).
در سال 1990 مفهوم هوش هیجانی در قالب پژوهش های مایر و سالووی متولد شد و با انتشار کتاب پرتیراژ دانیل گلمن به نام «هوش هیجانی» در سال 1995 آن به زبانی ساده و قابل فهم برای مردم عادی، افراد متخصص و مجامع علمی مطرح گردید.
تعریف هوش هیجانی
برنامه های فوری برای حفظ زندگی که تکامل در وجود ما به تدریج به ودیعه گذارده است. ریشه اصلی لغت "emotion" فعل لاتین " motere" به معنای «حرکت کردن» و یا اخذ شده از emote به معنای «سوق دادن» میباشد که اضافه شدن پیشوند "e" به آن معنای ضمنی «دور شدن» را به آن می بخشد.
قبل از پرداختن به تعریف هوش هیجانی باید به خاستگاه واژه «هیجانی» در کنار و بعد از واژه هوش توجه کرد. واژه هیجانی در اینجا اساساً جنبه حیاتی دارد. تمام هیجان، در اصل تکانه هایی برای عمل کردن هستند. «استفاده بهینه» از هوش هیجانی در جهت هدایت اعمال و رفتارها اهمیت ویژه ای دارد زیرا در حکم القای عاطفی عمل میکند. آنچه در گام نخست، بر مفهوم هوش هیجانی مترتب است، استفاده مثبت از هیجانات و سائقهها به صورت تعدیل یافته و مهار شده به منظور دستیابی به اهداف زندگی روزمره است. برای مثال «بزرگی گفته است احساس روی قله بودن به صعود موفقیت آمیز از قله بسیار کمک میکند» (نقل از فاطمی، 1383) از این رو براساس ادبیات هوش هیجانی میتوان گفت آدمی در صعود از قله های رفیع دانش با داشتن احساس مملو از شوق روی «قله دانش بودن» و با دریافت یک خودپنداره مثبت، برانگیخته شده و پویاتر عمل میکند و بهتر میتواند ناکامیهای احتمالی و رنج و مشقت های درس خواندن را پشت سر بگذارد.
به اعتقاد مایر و سالووی (1997) هوش هیجانی عبارت است: توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آن ها به گونه ای که موجب تعالی و تحول عقلی- عاطفی گردد. دانیل گلمن در کتابی که به نام هوش هیجانی نوشته است، ابتدا براساس پژوهش های مایر و سالووی به پنج بعد هوش هیجانی و سپس در آخرین نوشته های خود بر مطرح قابلیت های پنج گانه هوش هیجانی به شکل «خودآگاهی هیجانی»، خود تنظیمی هیجانات (مدیریت بر عواطف)، خودانگیزشی، خودآگاهی اجتماعی و مهارتهای ارتباطی و اجتماعی، صورت بندی جدیدی را عنوان میکند.
برنامههای درسی هیجانی/ اجتماعی در مقاطع تحصیلی
از آنجا که روانشناسان تحول نگر، ودیگران،نقشههای رشد عواطف را رسم میکنند، خود آنها میتوانند به طور دقیقتر در این باره اظهار نظر کنند که کودکان باید در هر مقطع از شکوفایی هوش هیجانی، چه آموزشهایی ببینند، کسانی که نمیتوانند در وقت مقتضی بر صلاحیتهای صحیح تسلط پیدا کنند به چه کمبودهای پایداری دچار میشوند، و اینکه برای جبران آنچه که از دست رفته است، چه تدابیری میتوان اندیشید. دوفالکو ( به نقل از سالووی و مایر، 1997) خاطر نشان میسازد من از برنامههای اجتماعی/ هیجانی به عنوان قسمتی از برنامه جامع و مداوم آموزشی در موازات با سایر برنامههای آموزشی که از دیدگاه پیشگیری اجرا شوند، حمایت میکنم. از این رو در برنامه پیشنهادی من، به دانشآموزان کلاس سوم دبستان، دروس ابتدایی در زمینه خودآگاهی، ارتباطات و تصمیمگیری آموزش داده میشود. در کلاس چهارم و پنجم، که ارتباط با همسالان اهمیت زیادی پیدا می کند، کودکان دروسی را فرا میگیرند که موجب بهتر شدن ارتباطات دوستانهشان میشود: همدلی، مهار تکانه و خشم. در سنین برنامه «مهارتهای زندگی» که به دریافتن احساسات دیگران از طریق حرکات بیانگر چهرهای میپردازد، در مورد ایجاد احساس همدلی نقش مهمی ایفا میکند. در دوره راهنمایی تحصیلی، دروس به طور مستقیمتری به وسوسهها و فشارهایی در زمینه برقرار کردن ارتباط با جنس مخالف، مصرف مواد مخدر مرتبط میشوند که کم کم در زندگی کودکان وارد میشوند. در دبیرستان که نوجوانان کم کم با ارتباط اجتماعی مبهمتری مواجه میگردند- بر در نظر گرفتن دیدگاههای گوناگون- دیدگاههای خود شخص و نیز کسان دیگری که درگیر مسایل هستند- تاکید میشود.
هوش هیجانی و بازیابی مدارس بازنگر
مدارس مبتنی بر هوش هیجانی به عنوان یکی از نقاطی در نظر گرفته شدهاند که جوامع میتوانند برای اصلاح کاستیهای موجود در صلاحیتهای عاطفی و اجتماعی کودکان به آنها رجوع میکنند. نمی خواهیم بگوییم که مدارس به تنهایی میتوانند در مقام تمام نهادهای اجتماعیای قرار بگیرند که اکثر آنها از عامل پاشیدهاند یا در آستانه انهدام قرار گرفتهاند. اما از آنجا که عملاً هر کودکی ( حداقل در ابتدا) به مدرسه میرود، مدرسه مکانی است که میتواند دروس پایه لازم برای زندگی را در اختیار کودکان قرار دهد. درحالی که ممکن است که مدارس رسالت پردامنهای را برعهده بگیرند، جبران کاستیای را عهده دار شوند که خانوادهها در اجتماعی کردن کودکان با آن روبرو شده اند، انجام این تکلیف خطیر، نیازمند دو تغییر اساسی است: یکی آنکه معلمان از مأموریت سنتی خود پا فراتر نهند، و دیگر آنکه افراد حاضر در اجتماع بیشتر در کارهای مدرسه مشارکت ورزند.
مهمتر از مسئله بودن یا نبودن کلاسهای مختص سوادآموزی هیجانی، نحوه تدریس این دروس است. شاید بتوان گفت در هیچ یک از عناوین درسی خصوصیات معلم تا این حد حائز اهمیت نیست، زیرا نحوه اداره کردن کلاس توسط معلم به خودی خود یک الگو- یک درس بالفعل در صلاحیت عاطفی- یا فقدان آن- است. اینکه معلم چگونه به سؤال یک دانشآموز پاسخ دهد، برای سی یا چهل دانشآموز دیگر – مطالب بسیاری را در خود دارد.
اینکه معلمان به تدریس این قبیل دروس رو بیاورند، موضوعی کاملاً فردی است. زیرا همه افراد خلق و خوی مناسب برای انجام این کار را ندارند، در نخستین گام، لازم است معلمان بتوانند به راحتی در زمینه احساسات خود صحبت کنند؛ هر معلمی لزوماً در انجام این کار راحت نیست یا تمایلی به انجام آن ندارد. در برنامه آموزش استاندارد معلمان، به آماده کردن آنان برای انجام این نوع تدریس، توجه کمی مبذول شده یا آنکه اصلاً توجهی نشده است.
اگر چه ممکن است بسیاری از معلمان در آغاز نسبت به مطرحکردن موضوعهایی که تا این حد با تعلیمات و روال عادی کار آنان بیگانه است، بی میل باشند، اما شواهد موجود نشان میدهد که بیشتر آنها، زمانی که اولین بار به انجام آن تمایل پیدا کردند، در عوض سرخوردگی از انجام این کار، احساس رضایت خواهند کرد. 31 درصد معلمان مدارس (مورد نظر دو فالکو،1997) وقتی برای اولین بار متوجه شدند که برای تدریس دروس جدید سوادآموزی هیجانی تحت آموزش قرار خواهند گرفت، نارضایتی خود را ابراز داشتند، اما پس ازگذشت یک سال بیش از 90 درصد از آنان گفت که از تدریس این دروس راضی هستند و در سال بعد هم آنها را تدریس کنند.
مأموریت مدارس معطوف به هوش هیجانی
سواد آموزی هیجانی، فراتر از موضوع تربیت معلمان، دیدگاه ما را نسبت به تکلیف خود مدارس نیز بسط میدهد و مدارس را به کارگزارانی از سوی جامعه مبدل میسازد که نظارت بر فراگیری این دروس اساسی زندگی توسط کودکان را برعهده دارند- که این به معنای نوعی بازگشت به نقش سنتی آموزش و پرورش است. جدا از ویژگیهای لازم این دوره درسی، لازمه اجرای این طرح وسیعتر آن است که درون و بیرون از کلاس، فرصتهایی به دانشآموزان داده شود تا بتوانند لحظات بحران فردی را به دروسی در زمینه صلاحیت عاطفی تبدیل کنند. این دروس زمانی بهترین کارایی را خواهند داشت که تعلیمات آنها، با آنچه در خانههای کودکان می گذرد هماهنگ باشد. در بسیاری از برنامههای سوادآموزی هیجانی به کلاسهای ویژهای برای والدین در نظر گرفته شده است تا بدانند چه مسایلی به فرزندانشان آموزش داده میشود و این کار فقط به عنوان مکمل آنچه در مدرسه تدریس میشود صورت نمیگیرد، بلکه جهت کمک به والدینی انجام میشود که احساس میکنند نیاز دارند تا با زندگی عاطفی فرزندان خود به صورتی موثرتر برخورد کنند.
بسیار ایدهال است که این دروس عاطفی- نه فقط در کلاس درس، بلکه همچنین در زمین بازی؛ نه فقط در مدرسه، بلکه همپای آن در خانه – نیز مورد تاکید و تقویت قرار بگیرند. این به معنای آن است که سه عامل مدرسه، والدین و اجتماع به صورتی فشردهتر در یکدیگر تنیده میشوند. این امر، احتمال آن را که آموخته های کودکان به کلاس های سوادآموزی هیجانی در پشت درهای مدرسه محدود شوند کاهش میدهد. در عوض، این صلاحیتها در چالشهای واقعی زندگی مورد آزمون و تمرین قرار میگیرند و دقیقتر میشوند.
راه دیگر شکلدهی مجدد به مدارس، پایهریزی فرهنگ خاصی در محیط مدرسه است که آن را به یک «اجتماع مراقب و مسئوول» مبدل می سازد. یعنی محلی که دانشآموزان در آنجا احساس میکنند محترم شمرده میشوند، مورد توجه قرار دارند و با همکلاسیها، معلمان و خود مدرسه پیوستگی دارند (هاکینز و همکاران،1985).
ضرورت یادگیری های اجتماعی- عاطفی
در سایهی مفهوم گسترده و جامع یادگیریهای اجتماعی- عاطفی میتوان یک ردیف مهارت ها که لازمهی یک زندگی خوب و سالم است را پرورش داد و تلاش های گسترده ای که برای پیشگیری از وقوع مشکلات رفتاری صورت می گیرند را از همین طریق، در کنار هم گردآوری و با هم هماهنگ نمود. در این جا یک نوع هم پوشی و هم گرایی دیده می شود، زیرا می دانیم که کودکان مشکلات شان را با خود به مدرسه می آورند و ما می توانیم به آنان کمک نمائیم و از برنامهی یادگیری های اجتماعی- عاطفی به عنوان بخشی از برنامه های آموزشی در مقاطع گوناگون ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان به نحوی استفاده کنیم تا مربیان بتوانند به دانش آموزان کمک کنند آنان در آینده به افرادی آگاه، مسؤولیت پذیر و شهروندانی خوب و وظیفه شناس تبدیل شوند. برای تحقق این هدف، پرورش مهارت های زیر در دانش آموزان ضروری است: (الیاس، زینر، ویزبرگ،2000).